جدول جو
جدول جو

معنی پیشباز شدن - جستجوی لغت در جدول جو

پیشباز شدن
(هَُ)
پیشباز رفتن:
فرود آمد از تخت و شد پیشباز
بپرسیدش از رنج راه دراز.
فردوسی.
و مردم سیستان اندر حرب پیشباز او شدند. (تاریخ سیستان).
چو فغفور را دید شد پیشباز
نشانداز بر تخت و بردش نماز.
اسدی.
چون بدر کوشک آمدند زلیخا پیش باز ایشان شد. (قصص الانبیاء ص 74).
مشو ناپسندیده را پیشباز
که در پردۀ کژ نسازند ساز.
نظامی.
مجنون ز پیام دلنوازش
در رقص شدی به پیشبازش.
نظامی.
مصلحان را نظرنواز شوم
مصلحت را به پیشباز شوم.
نظامی
لغت نامه دهخدا
پیشباز شدن
پیشباز آمدن: مردم سیستان اندر حرب پیشباز او شدند
تصویری از پیشباز شدن
تصویر پیشباز شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیشباز آمدن
تصویر پیشباز آمدن
رفتن جلو مسافر یا مهمان برای خوشامد گفتن و پذیرایی، استقبال کردن
فرهنگ فارسی عمید
(هََ مَ طَ)
مخفف پیشواز شدن. استقبال. (تاج المصادر بیهقی) ، قائد و پیشرو گردیدن. امامی کردن. مقتدی گشتن
لغت نامه دهخدا
(هََ کَ)
استقبال کردن. تصدی. پذیره شدن: حکم بن العاص برادر عثمان بن العاص روی بشیراز نهاد و شهرک پیشباز آمد، از توج، با سپاهی بسیار از عجم، همه با سلاح تمام. (ترجمه طبری بلعمی).
شبستان همه پیشباز آمدند
بدیدار او بزمساز آمدند.
فردوسی.
به آذر گشسب آمدم با سپاه
دوان پیشباز آمدم کینه خواه.
فردوسی.
همه سیستان پیشباز آمدند
به رنج و بدرد و گداز آمدند.
فردوسی.
پیاده همه پیشباز آمدند
بر پیلتن در نماز آمدند.
فردوسی.
ز جنگاوران لشکر سرفراز
مر او را نیامد کسی پیشباز.
فردوسی.
به آیین همه پیشباز آمدند
گشاده دل و بی نیاز آمدند.
فردوسی.
شاه کید با جملۀ بزرگان پیشباز آمدند. (اسکندرنامه نسخۀ نفیسی). اهل مدینه پیشباز آمدند و هر کسی میگفت ب خانه من فرود می آید. (قصص الانبیاء 219). چون قوم خبر یافتند که یونس می آید پیشباز آمدند و شادیها کردند. (قصص الانبیا ص 136). برخاست و در بوستان رفت و سه درخت بنشاند و بیرون آمد و او را بر تخت بنشاند. (قصص الانبیاء ص 69). گفت چرا اهل مکه پیشباز نیامدند. (قصص الانبیاء ص 187).
من از بهر آن آمدم پیشباز
که گرداندم از شهر خود این نیاز.
نظامی.
بسی پیشباز آمدش جانور
هم از آدمی، هم ز جنس دگر.
نظامی.
چو شه دید در پیشباز آمدش
عروسی چنان دلنواز آمدش.
نظامی.
چو زینگونه تدبیرساز آمدی
دو اسبه ش غرض پیشباز آمدی.
نظامی.
جوانی به ره پیشباز آمدی
کزو بوی انسی فرازآمدی.
سعدی.
بتاریکی از وی فرازآمدش
ز راه دگر پیشبازآمدش.
سعدی.
کنونت بمهر آمدم پیشباز
نمیدانیم ازبداندیش باز.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیشباز کردن
تصویر پیشباز کردن
استقبال کردن
فرهنگ لغت هوشیار
استقبال کردن پیشباز رفتن: شبستان همه پیشباز آمدند (سیاوش را) بدیدار او بزم ساز آمدند. (شا. بخ. 535: 3)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشگام شدن
تصویر پیشگام شدن
رائدٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پیشگام شدن
تصویر پیشگام شدن
Pioneer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیشگام شدن
تصویر پیشگام شدن
être un pionnier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پیشگام شدن
تصویر پیشگام شدن
开拓
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پیشگام شدن
تصویر پیشگام شدن
開拓する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پیشگام شدن
تصویر پیشگام شدن
ein Pionier sein
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پیشگام شدن
تصویر پیشگام شدن
бути піонером
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پیشگام شدن
تصویر پیشگام شدن
پیش قدم ہونا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پیشگام شدن
تصویر پیشگام شدن
পথিকৃত হওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پیشگام شدن
تصویر پیشگام شدن
kuwa mchapakazi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پیشگام شدن
تصویر پیشگام شدن
öncülük yapmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پیشگام شدن
تصویر پیشگام شدن
개척하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پیشگام شدن
تصویر پیشگام شدن
להיות חלוץ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پیشگام شدن
تصویر پیشگام شدن
ser pioneiro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پیشگام شدن
تصویر پیشگام شدن
अग्रणी बनना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پیشگام شدن
تصویر پیشگام شدن
быть пионером
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیشگام شدن
تصویر پیشگام شدن
เป็นผู้บุกเบิก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پیشگام شدن
تصویر پیشگام شدن
pionieren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پیشگام شدن
تصویر پیشگام شدن
być pionierem
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پیشگام شدن
تصویر پیشگام شدن
ser pionero
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پیشگام شدن
تصویر پیشگام شدن
essere un pioniere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پیشگام شدن
تصویر پیشگام شدن
menjadi pelopor
دیکشنری فارسی به اندونزیایی